سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدایا عاشقتم
 


دختر کوچولو: چیکارم داشتی گفتی بیام اینجا؟

پسر کوجولو: میشه با پسرای دیگه بازی نکنی؟،

 آخـــــــــه من دوست دارم


همـچـون ساعـت شنی شــده ام

کــه نـفــس هـای آخـرش را مـیـزنـد

و الـتـمـاس مـیـکــنــد

یـکـی پـیـدا شـود و بـرش گــردانـد
مــن هــم …
نه …! !

لـطــفـا بـرم نـگــردانـیـد ! ! !

بــگـذاریــد تــمام شــوم




منم که عاشقونه شعر چشماتو میگفتم...

هنوزم خیس میشه چشمام وقتی یاد تو می افتم...

هنوزم میای تو خوابم تو شبای پر ستاره...

هنوزم میگم خدایا کاشکی برگرده دوباره...



مــــی‌ گــــویــنــد ســـــاده ام.... مـــی گـــویـــنـــد

 تــــو مــــرا با یــک جمـــــلـــه یـــک لبـــــخـنـــد بــه بــازی‌ 

میـــــگیــــری مــــــی‌‌گـــــوینــــد تـــرفنــد‌هـــایت، 

شـــیطنـــت هــــایت و دروغ هایـــت را نمــــی 

فهمــــم مــــــی‌‌گویند ســــاده‌ام.... اما تـــــو این 

را باور نکن‌ مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم،

 همیـــــــــن!!!! و آنــــها ایــــن را نمـــــــی‌‌فــــهمنــــد...



دیوار احساس من را،

همه…

کوتاه می پندارند ،

اما چه می دانند ،

در پس این دیوار کوتاه ،

زمینش عمق فراوان دارد...


کی گفته از عشق تو دست میکشم؟

دارم با خیالت نفس میکشم

چه حس عجیبی،چه آرامشی

می دونم تو هم با خیالم

نفس میکشی!


گاه جلوی آینه می ایستم ... خودم را در آن میبینم ..

دست روی شانه اش میگذارم و می گویم... ...

چه تحملی دارد "دلت"...!!!


وقتی دلت خسته شــد ، 

دیگر خنده معنایی ندارد ... 

فـقـط می خندی تا دیگران ، 

غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد ! 

وقتی دلت خسته شــد ، 

دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی کنند ... 

فـقـط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای ! 

وقتی دلت خسته شــد ، 

دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز دل بریدن و رفتن...



باران می خواهم

آنقدر شدید که...

من و تنهاییم را

با خودش بشوید ، ببرد !!!!



دیروز که فریاد زدی دوستت دارم گفتم نمیشنوم لطفا

بلندتر!!!! امروز که به ارامی گفتی دیگر دوستت ندارم

گفتم هیسس چرا داد میزنی؟؟؟



 
آنقدر برای تو بوده ام...

که دیگر...

من برایم غریبه است...!

اینگونه است وقتی که میروی...

میمیرم...

چون نه تورا دارم نه خودم را...!!



 

ایـن روزها 

بُـرد با کســی اســت که بــی رحـم باشـد ،

از دلــت کـه مایـه بگــذاری ، 

سوختـه ای ...!



 
گــاهی وقــتا اونــقد خــسته مــیشی که حــوصله توضیح دادنم نداری….

میذاری هر جور دوس دارن برداشــت کنن…

کلا دیگه مهم نیــس برات…




 
درد تنهایـــــــــی کشیـــــــــــــــــــــد ن،

مثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی روی کاغذِ سفـــــــــید،

شاهکاری میسازد به نامِ دیوانــــــــــگی...!

و من این شاهکــــارِ را به قیمتِ همه? فصلهایِ قشنگِ زندگیم خرید ام...

تو هر چه میخواهـــــــــی مـــــــرا بخوان....

دیوانـــــه، خود خــــواه،بی احساس.................
نمیــــفروشــــــــم..!!!!



 
من عاشق این سوالم که بپرسم

 من کجای زندگیتم ؟؟ 

طرفم بگه 

 تو هـــــــمه زندگیمی عشقم?

دارین همچین کسی رو ؟ اگه دارین به هیچ قیمتی از دستش ندین?



 
خسته ام ...

خسته نبودنت ...

خسته از روزهایی که بی تو شب می شود ...

و شبهایی که باز هم بی تو می گذرد ...

تا که طلوعی و غروبی دیگر بیایند ...

و باز هم گذر زمانها که بی تو می گذرد ...

می گذرد ...

می گذرد و باز هم می گذرد ...!



گاهی مرا یاد کن , 

من همانم که اگر ساعتی از من بی خبر بودی

آسمان را به زمین میدوختی ...!



خوش به حال باد

گونه هایت را لمس می کند

و هیچ کس از او نمی پرسد که با تو چه نسبتی دارد!

کاش مرا باد می آفریدند

تو را برگ درختی خلق می کردند؛

عشق بازی برگ و باد را دیده ای؟!

در هم می پیچند و عاشق تر می شوند…




دلـتنگــی، پیچیــده نیســــت.

یــک دل..

یک آسمان..

یــک بغــض ..

و آرزوهــای تـَـرک خـورده !

به همین ســادگـی ...




 
خدایــــا ...

می خواهم اعتراف کنــم ،

دیگـــر نمی توانم ،

خسته ام ،

من امانت دار خوبی نیستم ،

" مـــــرا از مــن بـگــیــــر ".... 

مال خودت ،

من نمی توانـــم نگهش دارم ...!!!




غریبه

مواظبش باش

عشقمو سپردم بهت

مبادا یه روز تنهاش بذاری

مبادا اشک تو چشماش باشه

مراقبش باش ک نفسم ب نفساش بنده

با اینکه نیستی

با اینکه میدونم

دیگه وجودت مال من نیست

اما هنوزم دستم برای تو می نویسه



 
اگر کسی را نداشتی که به او بیندیشی

به آسمان بیندیش ،

چون در آسمان

کسی هست که به تو می اندیشد ...




[ یادداشت ثابت - پنج شنبه 92/3/10 ] [ 8:14 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب
از این که وبلاگ منو برای سرگرمی خودتون انتخاب میکنید بسیار ممنونم از دوستان عزیزم تقاضا دارم در انتخاب عشق خود دقت کنند تا بعد از چند ماه زندگی خودشون رو بدبخت نکنن دوست من ارش الان به خاطر یک دختر داره همهی زندگی که تو این دو سال جدایی از خانواده اش جمع کرده از دست میده چرا چون دختره عضو یک باندی است که پسرا رو قول زده و اواره گوشه زندان میکنن و دارو ندارشو ازش میگیرن