خدایا عاشقتم | ||
خونه ی ما بعد از مسافرت طولانی بابا.. درب چوبی شکسته انگار با رفتنت قلبش شکسته پنجره های خسته طوفان تنهایی غبار یتیمی نشسته بروی گنجه اتاق همون جایی که هست جانماز قشنگت همون مهر شکسته کربلائی کتاب دعای کمیل و جا پای اشک های شبانه ات بروی صفحه هاتش عطر تنت روی تمام دیوارهای خونه نقش دلتنگی زده کپسول اکسیژن همون که میگفتی هم نفسته پر از غبار انگار هم نفست هم مثل تو بی نفسه گوشه هایی از سقف خونه ریزش کرده ستون خونه ترک عمیقی خورده نور شمع همون که کنار عکسته منعکس شده در قطره های اشک مادرم صدای خس خس ریه ها ت انگار تنها ساز این خونه بوده که حالا دیگه بی صدا شده چند یادداشت... پشت عکس های جبهه با شعری که یه گوشه اش نوشته
شکستن بال و پرم در قفس انداختنم "
چه درقفس باشم چه بیرون زقفس
کی کنم پرواز بااین بال وپر شکسته ام
خوشا شهیدان رفتن به مقصد رسیدن خدایا !من هنوز به لطف تو به امید پرواز نشسته ام"
هوای دلم ابریست پدرم .... و من... .... میبارمو میبارم و میبارم
[ سه شنبه 92/3/14 ] [ 10:53 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |