خدایا عاشقتم
 

بر روی ما نگاه خدا خنده می زند،           هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم

زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش،        پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم

پیشانی از داغ گناهی سیه شود،         بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا

نام خدا نبردن از آن به که زیر لب،               بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا

ما را چه غم که شیخ شبی درمیان جمع،   بر رویمان ببست به شادی در بهشت

اومی گشاید …اوکه به لطف وصفای خویش،   گوئی که خاک طینت ما را زغم سرشت

توفان طعنه، خنده ی ما را ز لب نشست،     کوهیم و در میانه ی دریا نشسته ایم

چون سینه جای گوهر یکتای راستیست،      زین رو بموج حادثه تنها نشسته ایم

مائیم … ما که طعنه زاهد شنیده ایم،       مائیم … ما که جامه تقوی دریده ایم؛

زیرا درون جامه بجز پیکر فریب،                زین هادیان راه حقیقت، ندیده ایم

آن آتشی که در دل ما شعله می کشید،         گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود؛

دیگر بما که سوخته ایم از شرار عشق،         نام گناهکاره رسوا! نداده بود

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان،           در گوش هم حکایت عشق مدام! ما

“هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق     ثبت است در جریده عالم دوام ما


[ جمعه 92/3/3 ] [ 6:24 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب
از این که وبلاگ منو برای سرگرمی خودتون انتخاب میکنید بسیار ممنونم از دوستان عزیزم تقاضا دارم در انتخاب عشق خود دقت کنند تا بعد از چند ماه زندگی خودشون رو بدبخت نکنن دوست من ارش الان به خاطر یک دختر داره همهی زندگی که تو این دو سال جدایی از خانواده اش جمع کرده از دست میده چرا چون دختره عضو یک باندی است که پسرا رو قول زده و اواره گوشه زندان میکنن و دارو ندارشو ازش میگیرن