سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خدایا عاشقتم
 


[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/9 ] [ 5:54 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]

من یه تنهام...توی یه قایق شکسته...میون اقیانوس
من تاریکیم....توی یه اتاق...یه اتاقه بی پنجره
من یه گلبرگه شقایقم...که تو اغوش باد رها شدم
من یه صدام...یه صدا تو دنیای سکوت
من یه گلولم تو قلب گمگشتگی...من یه مجروحم به زخم گلوله ی خودم
من یه نقاشم...ولی تنها انتظار میکشم
تو یه کشتی ای ... یه مسافر .... یه رهگدر از کنارم
تو روشنایی ای...توی یه قصر...یه قصر پر از پنجره
تو یه گلی...یه گل که منو به دست باد داد
تو یه اهنگی تو سالن موسیقی
وما هریک یه نته اواییم...بی هم تنها یک صدا
ما یکی گل و دیگری ساقه ایم...بی هم زیبا نخواهیم بود
ما تاریکی و روشنایی هستیم... بی هم پس بازی نور و سایه چی میشه؟
ما عشق و نفرتیم....بی ما پس زندگی چی میشه؟
ما شب و روزیم...بی ما دنیا چی میشه؟
ما جزئی از طبیعتیم...اگه نباشیم پس نقاشی خدا چی میشه؟
ما هر یک یه کلمه ایم...اگه با هم نباشیم پس حرفای عاشقانه چی میشن؟
ما اگه باهم نباشیم جواب خدا رو چی بدیم؟


[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/9 ] [ 5:53 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]

عشق فراموش شده

 

تو که میدونی عشق منی دوست دارم

واسه چی پس تو میگی میخوام برم دیگه دوست ندارم

یادته اون روزا که دستت تو دسته من

حالا تو میخوای بری منو نمیخوای دلبر من

میدونی من بی کسم تو بودی همه کسم

زندیگم تو بودیو حالا من خارو خسم

چرا تو لج میکنی

ابروهاتو کج میکنی

زندگیم تموم شدش برای تو

عمر من حروم شدش به پای تو

واسه تو حاضر بودم ستاره هارو بشمورم

شهرو آتیش بزنم بیام بگم دوست دارم


[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/9 ] [ 5:49 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]


یـــکی از همیـــــــن روزهــــــــــا

بایـــد خدا را صدا بــــــــــزنم

یک میــــــــز دو نفــــــــره

دو صنـــــــــدلــی

یــــــــکی مـــــــن

یـــــــــکی خــــــدا

حــــــرف نمـــــــیزنم

نـــــــگاهم کافیــــــست

میـــــــــدانم

برایـــــــــم اشــــــــک می ریــــــــزد!!

------------------------------------

قهوه ای تلخ بدون فال

نخی سیگار بدون آتش

موســـیقی بدون ترانه

شــاعری بدون شــعر

و من پشت میزی دو نفره بدون تو...

فرقی بین ما نیست...

همگی ما چیزی کم داریم!

-----------------

تمام شد...

این هم از "خیالت"

بردار و برو...

شاید باز بخواهی به کسی "هدیه اش" بدهی...
سال دیگریست امسال!!

-------------------

در آغوشـم کــ‌ه می گـیــری

آنقد‌ر آرام مـی‌شــــوم

که فـرامــوش می کــــنـم

بـایـد نفـس بــکـشـــم

 


[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/9 ] [ 5:48 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
 نفس کشیدن سخته ، تو رو ندیدن سخته

تو پیچ و تاب عاشقی ، به تو رسیدن سخته


منو به غمام سپردی ، همه آرزومو بردی

همه جا اسمتو بردم ، یه بار اسممو نبردی


واسه ی شب زمستون ، همه هیزمو سوزوندی

واسه ی پنجره ی کور ، توی خونمون نموندی


یه وقت بده به چشمات ، نگاه کنه به چشمم

شاید که برق نگات ، بشکنه این طلسمم


نفس کشیدن سخته ، تو رو ندیدن سخته

تو پیچ و تاب عاشقی ، به تو رسیدن سخته  





 سخته که بگم * بگم که تو با من چه کردی*با دلم با روحم با زندگیم

شاید اون روزی که فکر می کردم تنهاییم تموم شده اینجا رو نمیدیم *فقط تو رو میدیم

فقط به با تو بودن فکر می کردم * واونقدر غرق عشقت شده بودم

که تنهایی رو فراموش کرده بودم *اما انگار نباید چنین می کردم  

برای من همیشه همون تنهایی خوبه * همون تنهایی زیبا

همون سکوت و ریختن همه چیز در دل * دیدن و نگفتن

آخه با کی بگم با کی می تونم بگم

چرا باز دوباره باید برم تو خونه ی تنهایی شاید همه چیز تقصیر منه

شاید خودم اشتباه کردم * نباید دل می بستم ! نباید اعتماد میکردم !

آخه چرا مگه من چی می خواستم غیر از صداقت غیر از اینکه با تو بگویم از زندگی و تو هم با من گویی

چرا سکوت را باید دوباره برگزینم مگر من شایسته ی عشق نبودم

اینجا سخن از عشق و شکست در آن نیست

اینجا سخن از تنهایی خوب است

تنهایی که دیگر با هیچ چیز عوضش نمیکنم حداقل از پس خودم بر میام

می تونم خودمو با تنهاییم زنده نگه دارم و همه چیز رو با اون بگم

می تونم باز همون ساکت پر از حرف باشم که جز به 

عکس مادر به هیچ چیز و یا کس دیگر دردش را نمی گوید

شاید اینطور تنهایی هم تنها نباشد

شاید تنهایی هم با من بتواند از تنهایی در آید شاید ............




چنان زندگی کن که کسانی که تو را می شناسند، اما خدا را نمی شناسند،

 

بواسطه آشنایی با تو، خدا را بشناسند.


[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/9 ] [ 11:29 صبح ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]

خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده


خیلی وقته ابری پر پر نشده
دل آسمون سبک تر نشده


مه سرد رو تن پنجره ها
مثله بغضه توی سینه ی منه


ابر چشمام پر اشکه ای خدا
وقتشه دوباره بارون بزنه


خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده


بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست


حرف عشق تو رو من با کی بگم
همه حرفا که آخه گفتنی نیست


خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بد جوری دلتنگ شده

 


خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو

بد جور دلتنگ شده
.


[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/9 ] [ 11:28 صبح ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟

دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌

گریه کن پس شانه ی مردانه می خواهی چه کار؟


 


[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/9 ] [ 11:26 صبح ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]

 

حالم خـوب است !
 

 
       نه اشــــــــــــــــــکی
 

 
                  نـــــــه 
آهــــــــــــــی
 
 
                           میـــــــــــــــــــــخندم !
 
   
                                         امــــــــــــــــــــــــــــا

 
                                                  خـــــنده هایم درد می کند

[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/9 ] [ 11:22 صبح ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]

 

  چقدر دردناک است....

 

                 حس خواستن کسی که

 

                                 به تو هیچ حس خاصی ندارد...


[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/9 ] [ 11:20 صبح ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]

 

رد پاهایم را پاک می کنم

                        به کسی نگویید

                                  من روزی در این دنیا بودم.
 

خدایـــــــــا

          می شود استعـــــفا دهم؟!

                                       کــــــــــــم آورده ام ...!

[ یادداشت ثابت - چهارشنبه 92/3/9 ] [ 11:20 صبح ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
<      1   2   3   4   5   >>   >
درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
امکانات وب
از این که وبلاگ منو برای سرگرمی خودتون انتخاب میکنید بسیار ممنونم از دوستان عزیزم تقاضا دارم در انتخاب عشق خود دقت کنند تا بعد از چند ماه زندگی خودشون رو بدبخت نکنن دوست من ارش الان به خاطر یک دختر داره همهی زندگی که تو این دو سال جدایی از خانواده اش جمع کرده از دست میده چرا چون دختره عضو یک باندی است که پسرا رو قول زده و اواره گوشه زندان میکنن و دارو ندارشو ازش میگیرن