خدایا عاشقتم | ||
وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست … [ جمعه 92/3/3 ] [ 5:14 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
دیگه شعرام واسه چشمای تو تازگی نداره دلم ازدست همون چشم تو زندگی نداره تو میگی خسته میشی چشمامو می کنی فراموش ولی من عاشقم عاشق که خستگی نداره میگی من دوستت ندارم برو و صرف نظر کن دیوونم اینکه به احساس تو بستگی نداره تو می گی ساده بگیر زندگی و منو رها کن عاشقی خط خطیه صافی و سادگی نداره تو می گی یه کم غرور داشته باش و منطقی تر شو کارم از غرور گذشته هرچی که بگی نداره من می گم دلم شکسته س تو می گی اونکه سپردیش دلی که سپرده شد دیگه شکستگی نداره می گم التماس چشمام کافی نیس واسه نگاهت می گی که عشق تو حالت همیشگی نداره تو می گی دیوونه ام تو راست می گی اما عزیزم غیر من هیچ کس این حسی که تو می گی نداره [ جمعه 92/3/3 ] [ 5:12 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
دیگر مرا به معجزه دعوت نمی کنی با من ز درد حادثه صحبت نمی کنی دیریست پشن پنجره ماندم که رد شوی اما تو مدتی ست اجابت نمی کنی دلی که داده ای به من از یاد برده ای گفتی ز باغ پنجره هجرت نمی کنی بیمار عشق توست پرستوی روح من از این مریض خسته عیادت نمی کنی باشد برو ولی همه جا غرق عطر توست گرچه تو هیچ خرج صداقت نمی کنی یکبار از مسیر نگاهم عبور کن آنقدر دور گشته که فرصت نمی کنی گل های باغ خاطره در حال مردنند به یاس های تشنه محبت نمی کنی رفتی بدون آن که خداحافظی کنی دیگر به قاب پنجره دقت نمی کنی امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت این سیب را برای چه قسمت نمی کنی یعنی من از مقابل چشم تو رفته ام این کلبه را دوباره مرمت نمی کنی زیبا قرارمان همه جا هر زمان که شد گرچه تو هیچ وقت رعایت نمی کنی [ جمعه 92/3/3 ] [ 5:11 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
لالا لالا گل ریحون
دوتا فال و دوتا فنجون توی فنجون تو لیلی تو خط فال من مجنون لالا لالا گل خشخاش چه نازی داره تو چشماش پر از نقاشیه خوابت تو تنها فکر اونا باش لالا لالا گل پونه گل خوش رنگ بابونه دیگه هیچکس تو این دنیا سر قولش نمیمونه لالا لالا شبه دیره بببین ماهو داره میره هزارتا قصه هم گفتم چرا خوابت نمیگیره؟؟ لالا لالا گل لاله نبینم رویاهات کاله فرشته مثل تو پاکه فقط فرقش دوتا باله لالا لالا گل رعنا میخواد بارون بیاد اینجا کی گفته تو ازم دوری ؟؟ ببین نزدیکتم حالا لالا لالا گل پسته نشی از این روزا خسته چقد خوابی که میشینه تو چشمای تو خوشبخته لالا لالا گل مریم نشینه تو چشات شبنم یه عمره من فقط هرشب واسه تو آرزو کردم لالا لالا گل پونه کلاغ آخر رسید خونه یکی پیدا میشه یه شب سر هر قولی میمونه لالا لالا گل زردم چراغارم خاموش کردم بخواب که مثل پروانه خودم دور تو میگرد [ جمعه 92/3/3 ] [ 4:59 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
یادمه اولین روز گونه هامو تر کردید
وقتی دیدید دیوونه ام حرفامو باور کردید خیالتون راحت شد که بی شما میمیرم محبتو از اون وقت کمتر و کمتر کردید گفته بودید با منید ? حتی اگه نباشم کلاغ خبر میاورد شبو با کی سر کردید شما دوستم نداشتید از چشماتون میبارید نمیدونم شعرامو واسه چی از بر کردید از هرجا میگذشتید گل به پاتون میریختم شما به جاش تو قلبم هزارتا خنجر کردید عزیز بودید فراوون ? زجرم دادید چه آسون وجودتون رو با زجر واسم عزیزتر کردید به یادتون نمونده ? تو اون غروب پاییز پیش هزارتا شاهد دستم انگشتر کردید چه روزایی که شونه ام پناه اشکاتون شد رو زانو های خستم ? خستگی رو در کردید انگار خوشی نمیخواست من مزه اش رو بفهمم یه روز که گل میدادم نداده پرپر کردید چیزی نبود تا اون روز آروم بودیم و خوشبخت تمام این کارا رو اون روز آخر کردید پس نذرامون چی میشه ؟ حتما به یادتون نیست ? واسه ضریح آقا نذر کبوتر کردید حق با شما ? من کجا ? شما کجا و تقدیر میوه ی خوشبختی رو همیشه نوبر کردید من که چیزی نگفتم که دلتون گرفته این اولین باره که شما باهام قهر کردید همون کلاغه میگفت یه جا شما رو دیده انگشترو تو دست یه کس بهتر کردید من که پسش ندادم ? دادم به همسایتون گفتم دیگه درست نیست شما مارو تر کردید یه چیزی مینویسم خدا منو ببخشه اگه یه وقت به هم خورد ? منتظرم برگردید یه چیزی مینویسم خدا منو ببخشه اگه یه وقت به هم خورد منتظرم برگردید [ جمعه 92/3/3 ] [ 4:58 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
صحبت عاشقی بشه ستاره رو خواب می کنی دریا رو آتیش میزنی ، ابرا رو بی تاب می کنی وقتی فقط اونو می خوای ماهو نشونه می کنی میری تو قلب آسمون صبرو دیوونه میکنی وقتی میبینی عاشقی دنیا رو میریزی به پاش طلا رو قیمت میذاری با برق ناز خنده هاش وقتی میفهمی عاشقی میری سراغ پنجره قلبتو میسپاری دس قصه و عشق و خاطره وقتی میفهمی عاشقی سوار رویاها میشی میری تا جاده های دور ، اون بالاها خدا میشی وقتی میبینی عاشقی ماهو میخوای شکار کنی میخوای که خورشید خانومو یه شب بری بیدار کنی وقتی میفهمی عاشقی سنگ و با شیشه میبینی گمشدتو مال خودت واسه همیشه میبینی وقتی میبینی عاشقی با آینه خونه میسازی رنگین کمونو میاری تو گردن ماه میندازی وقتی میبینی عاشقی میخوای همه خبر بشن گلا به خاطر شما تازه و تازه تر بشن وقتی میفهمی عاشقی میبینی پادشا شدی از همه ی مردم شهر یه آسمون جدا شدی وقتی میبینی عاشقی خودت میمونی و خودش جونتو حاضری بدی به خاطر تولدش [ جمعه 92/3/3 ] [ 4:56 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
دوستان عزیز خوش امدین
[ جمعه 92/3/3 ] [ 4:48 عصر ] [ محمد شهابی خسروشاهی ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |